شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

شاید روزی مردی از قفس پرید  تا پرواز کند  تا برسد  به من . . .   * عنوان گروس عبدالملکیان * فوتو بای می
رقاصہ ..
یک نفر هر روز در آینه ی خانه یمان دارد دهن کجی می کند و یک تصویر از نبودنت را مدام منعکس می کند نه! این طور نمی شود.. باید فکری به حال آینه ی خانه یمان بکنم   *عنوان فروغ فرخ زاد بخوانید * امشب ببینید ^____^
رقاصہ ..
سفید گشاد که می پوشی مثل جنگل های شمال دوست داشتنی تر می شوی چشم که باز می کنی بیدها سر به زیرتر می شوند جیب هایت را شل کن من زود جا می شوم   * عنوان ناشناس
رقاصہ ..
ما خیلی شیک عاشق هم شدیم تو روزنامه می خواندی من رژلبم را پر رنگ تر می کردم عینک دودی ات را کنار زدی ابروهایم را بالا دادم نگاهم کردی نگاهت کردم همه چیز شروع شد!   * عنوان بهمن زارع
رقاصہ ..
خودم را جمع می کنم و دست تکان می دهم و می روم این شهر اندازه ی من نبود  و تو زیادی برایم گشاد بودی . . .   * عنوان فروغ فرخزاد * من تماما شرم .___. حتما بخوانید
رقاصہ ..
میان کبوترهای حرم زنی از جیغ های سرد آنان درگذشت یک نفر فریاد زد شعر گفته ام هیچ کس نشنید زن مرده بود و اخبار از شهری می گفت که سنگ را فروخته بود دریا طوفان شده بود زن مرده بود کبوترها روی صحن جیغ می زدند زن مرده بود . . .   * عنوان هوشنگ ایرانی
رقاصہ ..
این برایم وحشتناک است که هر روز صبح زنی چشم باز کردنت را ببیند و شعرشان نکند! این برایم چندش آور است که او حتی ننشیند ور رفتن تو با در خمیردندان را نگاه نکند و حتی تا آخر عمر به آن نیاندیشد. این که زنی بنشیند روی تخت و لباس پوشیدنت را بعد از این که دوش گرفتی تماشا نکند مرا دق می دهد. این بی انصافی ست که زنی با تو باشد که جوراب های سوراخت را ندوزد و هیچ گاه نفهمیده باشد تو جوراب چه رنگی دوست داری. دردناک است که او حتی به طرز پول از جیب بیرون آوردن تو کوچکترین دقت و اهمیتی نمی دهد! و بدتر هم می شود وقتی او کنار شومینه برایت کتاب نمی خواند. این که زنی کنارت باشد و هیچ یک از حرکت های تو را نبیند و نفهمد مرا می کشد، حرکت هایی که یک هزارم آن آرزوی شب و روز من است..   * عنوان مولانا
رقاصہ ..
چاهار زانو می نشینم میان همهمه ای از تشویش ها چای به دست و مدام با رژ لب صورتی ام جای بوسه ات را پر رنگ تر می کنم . . .   * عنوان آهنگ ندارمت - مهدی یراحی * این آهنگ تمام منه.. خواستم برای عنوان همه ی بیت هایش را بنویسم لیکن نمی شود پس اگر دوست داشتید بشنوید
رقاصہ ..
از وقتی رفتی هیچ چیز تغییر نکرده تازه بهتر هم شده همه چیز آرامش دارد فقط.. این جا هر روز زلزله می آید و فقط خانه ی من خراب می شود و زمین تمام خاک هایش را روی سر من می ریزد از وقتی رفتی حال همه چیز خوب است حال من هم خوب است اما تو باور نکن . . .   * عنوان خسرو شکیبایی * دارم خودم را به نفهمی می زنم تا واژه ی "رفتن" برایم بی معنا باشد لیکن گویا دهخدا و معین و عمید با هم در ذهنم رژه می روند و نمی گذارند نادان بمانم! * این "آرامش" وارونه!
رقاصہ ..
ساده ام وگرنه سر صحنه عاشقت نمی شدم تا این گونه زود نقشم تمام شود لعنت به تو کارگردان! بازیگر دیگر نه!   * عنوان از علیرضا روشن
رقاصہ ..