از وقتی رفتی هیچ چیز تغییر نکرده
تازه بهتر هم شده
همه چیز آرامش دارد
فقط..
این جا هر روز زلزله می آید
و فقط خانه ی من خراب می شود
و زمین تمام خاک هایش را
روی سر من می ریزد
از وقتی رفتی حال همه چیز خوب است
حال من هم خوب است
اما تو باور نکن
. . .
* عنوان خسرو شکیبایی
* دارم خودم را به نفهمی می زنم تا واژه ی "رفتن" برایم بی معنا باشد لیکن گویا دهخدا و معین و عمید با هم در ذهنم رژه می روند و نمی گذارند نادان بمانم!
* این "آرامش" وارونه!