شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

بقچه ام را جمع کرده ام

قرار بود پائیز نرسیده بیایی

مدام پسش می زنم

نارنجی نفهم !

نمی داند زود آمده

من هنوز پائیز را پس می زنم

دیر نشده

تو هنوز هم می توانی بیایی..


* عنوان آهنگ مسافر پائیزی - مهدی یراحی

* فوتو بای می

رقاصہ ..

میان خمیازه ی یک عشق

مادرم موهایش را

تراشید

سرد شد

و آواره

فریادهایش را بلعید

کسی در او انفجار یافت

ماتم گرفته بود

مادرم هیچ گاه

مادر نشد

سینه هایش

پر از شیر بود

بند رختش را باز کرد

مادرم هر روز

سرش را می تراشید

و هر روز کسی

در او متلاشی می شد

. . .

 

* عنوان کیوان دری

* امروز دقیقا همانند تصویر این پست شده ام.. کوتاه کوتاه کوتاه !

* نه خاطره ی دستان تو لای موهایم بود.. نه موهایم مست نوازش تو.. فقط یادم هست گفته بود:تو مثل شالیزارهای شمال می مانی! موهایت را بردارند هم زیبایی ./

رقاصہ ..
مستر شیرازی !ممنون که بر واژه به واژه ی همه یمان استفراغ کردی! ممنون که گند کشیدنت حد و مرز ندارد! ممنون که معذرت خواهی نکردی! ممنون که همه یمان را ناراحت کردی! ممنون که اطلاع ندادی تا حداقل یک نسخه ی پشتیبان بگیریم! ممنون که همه را از بلاگفای عزیزمان پراندی! ممنون که اعتماد را برایمان زهر کردی! ممنون که هیچ کس که می نویسد را درک نکردی! ممنون که مشخص نیست دوباره چه گندی بالا بیاوری! ممنون جناب /.   * هستم هنوز! با همین آدرس وبلاگی در بیان نیز دارم! نتوانستم با آن جا کنار بیایم لیکن هرآنچه می نویسم در آن جا نیز منتشر خواهد شد/. * خوشبختانه نسخه ی پشتیبان داشتم! فقط چهارتا از پست هایم را نشر ندادم که وقت بکنم آن ها هم جایگزین می شوند. #موقت
رقاصہ ..
هر ذره از وجود تو بهانه است برای عاشق شدن تو دنبال چه می گردی؟   * عنوان هوشنگ ابتهاج
رقاصہ ..
مثل سگ های ولگرد خیابان رو به روی خط های ممتد قلاده ی نیمه بسته تیر چراغ برق مردی جلوی ساختمان مرا گاز گرفت هار شدم ! پارس نمی کنم مثل سگ های ولگرد خیابان زیر سطل آشغال های پایین شهر هار شدم ! چراغ ها آه می کشند پارس نمی کنم مردی مرا گاز گرفت خط های ممتد بی نفع بوی گند بی تو بودن مثل سگ های ولگرد خیابان . . .   * عنوان یغما گلرویی بخوانید
رقاصہ ..
دیشب بویِ تو به همه جا زده بود اتاق من کوچک تر از این حرف هاست باید فکری به حال دیوارهایش بکنم   * عنوان آهنگ عطر تو - مهدی یراحی __ ترانه سرا رستاک حلاج __
رقاصہ ..
این که در این جمع ها شادم و می رقصم معنی نمی دهد که من از این جمع ها خوشم می آید، نه! من فقط آدمی هستم که از تک تک لحظاتش، گرچه دل نخواه، بهترین استفاده را، آن طور که دلش می خواهد، می کند. من بلد نیستم شاد نباشم. این جمع ها که عروسی صدایش می زنیم به نظرم مزخرف ترین اتفاق دنیاست. البته بحث لباس عروس کاملا جدا، چون بنظرم این لباس را باید همه ی دخترها اگر عروسی هم نگیرند و حتی ازدواج هم نکنند، بپوشند. اما عروسی، یک تکرار مکرر از اتفاقات مشابه به هم است. نمی دانم شاید من انتظار خلاقیت دارم اما واقعا 'عروسی' یعنی توهین به شعور همه، علی الخصوص عروس و داماد.این که عین مجسمه با لباس خاصی می ایستند و آن روز از همه ی روزهای زندگیشان مهم تر می شوند، این که زن ها همه لباس های بلند مشکی می پوشند و مدل مو ها و آرایش هاشان کپی هم است و اگر صورتشان سیاه و کبود هم شده باشد معلوم نمی شود، این که طلایی در خانه جا نگذاشته اند، این که یک مدل و مزخرف می رقصند، این که همه چربی هایشان بیرون زده، این ها همه کافی ست برای این که یک عروسی را مزخرف کند و چقدر بد که مدام چند عروسی به این روال می گذرد. و هنوز عروسی آغاز ماجراست.. ماجرای حرف های مردم کج فهم.. و من دادم به هوا بلند می شود از هم جنس های خودم سر این حرف ها که به فنا می کشد همه چیز را. و هنوز درگیر خیلی چیز ها هستم. یعنی شاید یک شبانه روز می نشینم و به زن هایی فکر می کنم که عاشق شوهرهایشان نیستند، نه این که دوستشان نداشته باشندها، نه! یعنی آن طور که باید و شاید این روزها بویی از عشق این حوالی ها نمی پیچد.. تمام آدم ها عروسی می گیرند، منهای عده ای، همه لباس عروس می گیرند و حلقه دست هم می کنند و تالار می گیرند و فقط توی عروسیشان برای دوربین کار می کنند، تمام آدم ها یک شبشان هزار شب نمی شود، تمام آدم ها چراغانی می کنند خانه هاشان را و صدای موزیکشان تا هفت کوچه آنورتر می رسد، اما ای کاش آنقدر شعور داشته باشیم که تکرار مکرر تاریخ نباشیم که آیندگان برویمان تف بیاندازند، یا عروسی نگیرید یا آنقدر خلاقیت داشته باشید تا روزی هزار بار صداهای خوش بشنوید از آدم ها..   *عنوان ساسان کریمی مهر بخوانید * من نه مخالف عروسی گرفتن هستم، نه موافق، یک رای ممتنع هستم که سعی دارم با چشم باز به تکرارهای روزمره نگاه کنم و خلاقیت را یک اتفاق بی نظیر بدانم/. * این اتفاق 'تکرار' رخ خواهد داد، هر روز و هر روز.. حتی در زندگی من بیش تر..
رقاصہ ..
خوب به یادش دارم.. چندباری دیده بودمش.. حتی همین ماه رمضان دیده بودمش.. نه فکری راجع به او کرده بودم و نه ذهنم درگیر اسمش شده بود.. یعنی اصلا کنجکاو نشده بودم که بدانم نامش چیست.. اصلا برایم مهم نبود، او هم مانند صدتا آدمی که هر روز از کنارم می گذرند و من هر روز بی تفاوت تر.. امروز که دیدمش، دیدم که بابا او را "اوستا" صدا می زند! چندبار که بابا صدا زد تا بروم حیاط و برایش وسیله ببرم ندیدمش.. گفتم لابد او هم مثل صدتا آدمی که آمده اند و کارشان را انجام داده اند هست.. و اصلا سرصبحی که صدای خسته اش را شنیدم که بابا را صدا می زند، گفتم لابد چهل سالی دارد.. من راستش هیچ وقت صدای او را هم نشنیده بودم.. آخرین دفعه که رفتم، کارشان تمام شده بود و برایشان هندوانه بردم، داشت با تلفن حرف می زد و سرم یکهو چرخید سمتش، سر او هم چرخید و من ماندم و یک عالمه علامت تعجب.. همان بود.. همان پسر که بارها دیده بودمش.. به زور بیست و خورده ای می زد، شاید هم کم تر.. من بارها او را دیده بودم، و هر بار بی تفاوت تر.. انگار این دفعه فرق داشت.. آن دست های کاری، آن صدای خسته، صدایی که چهل سال می خورد، مرا وا داشت تا بی تفاوت نباشم.. من دارم به او فکر می کنم، یعنی ذهنم درگیر اوست که چه چیز می تواند صدای آدم را آنقدر خسته کند که پسرک بیست و خورده ای ساله مثل مردهای چهل ساله حرف بزند و بابا او را "اوستا" خطاب کند.. پسرک لوله کش خانه یمان /.   * عنوان ناشناس * فوتو بای کیارش غلامی
رقاصہ ..
شنیده ام زنی چشمت را گرفته ندیده ام او را لیکن مویی مش کرده ابرویی برداشته ندیده ام او را لیکن تو عجب خوش سلیقه ای هستی   * عنوان ناشناس * این روزهایی که دست و دلم بر نوشتن نمی رود را بر من ببخشایید..
رقاصہ ..
به یاد روزهای دخترانگی روزهایی که بی صدا و پر فریاد سر شدند روزهایی که تحملمان کردند روزهایی که تحمل کردیم به یاد روزهایی که بدون ما سر شدند به یاد روزهایی که چراغ ها خاموش شدند لبخندها کم رنگ شدند به یاد روزهایی که برای مردها ساختیم مردها برای ما ساختند برای روزهای تمام و کمال خاکستری روزهای تکرار ناپذیر روزهای آزادی روزهایی که دل باختیم به یاد روزهایی که پسمان زدند به یاد وجود مقدس دخترانگی . . .   * عنوان آهنگ دختر - حمید طالب زاده * دختران سرزمینم! روزتان فرخنده! سعی کنید تمام و کمال دختر باشید.. * افتخار من، دختر بودن..
رقاصہ ..