شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

بی نظمی داشت از سر و کول خاطراتم بالا می رفت. مثل سربازهای مستعمره بگیر امریکایی، با یک خانه ی متلاشی شده.. یک سالن، پر از نشانه ها من، اما هیچ کسی منتظر نبود.. داشتم در انتهای دهلیزی گم می شدم. نور بود اما تاریکی بیداد می کرد.. خاطراتم را مشت کردم، مچاله کردم، پرت کردم.. سر رشته ی افکارم را به پوچی ها سپردم. افسار دلم را پس کشیدم، پرت کردم آن طرف تر، دور تر.. "اکنون" را معنا کردم..! واژه ها را هجی کردم.. تو در پستوهای ادبیات غرق بودی.. -صرف، وصف ..- تو را از اجتماع دوران هایم پاک کردم. من خلسه گاه با تو نبودن ها شده ام.. تهی.. پوچ.. بی معنا.. /

 

* عنوان مدلول سواری

* فروپاشی بخوانید

رقاصہ ..