شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

میان هق هق ساعت

به پوست مرده ی شهر پناه آوردم

متعفنی از جدایی می گفت

و پدرم زیر آوار جیغ های سردی

بی خانمان بودنم را به رخم می کشید

من

میان گرگ و میش نگاهی

خرابه نشین بودم

دستی می کشد مرا

دود می کنم

در بستر یک تراژدی پست

کسی صوت می زند

ولی

من تانگو بلد نیستم ..!

 

* عنوان رویا رفیعی

رقاصہ ..