یک زن
که مدام رخت می شوید
و موهایش را رها می کند
یک زن
که برای نخستین بار
مبارزه می کند
با تو..
با چشمانت..
یک زن
که نمی شناسد
یک زن
بی قید
بی بند
یک زن
که در من فرمانروایی می کند
و پائیز نیامدنت را
روی هر کوچه ای می کشاند
یک زن
که دیگر تو را دوست ندارد
. . .
* عنوان فروغ فرخزاد