شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

نمی دانم این عکس از کجا پیدایش شده و رفته توی فولدرهایم و این طور چند روزی ست زندگی ام را مختل کرده است! ولی هر لحظه دارد مرا دیوانه تر می کند و آرزو به دل مانده ام که حتی خواب ببینم من و تو ایستاده ایم و بعد کلی دق دادن امیرحسین بالاخره ژستی را که می خواهد -دقیقا همین تصویر- گرفته ایم و در وسطش آنقدر ریز ریز خندیده ایم که امیرحسین حسابی عصبانی تر شده و خنده اش هم گرفته و گفته:"اصلا دوست ندارم صورتتان بیوفتد"! ولی خب این تصویر نمی تواند من و تو باشد! صدف ناخن های من هیچ وقت این شکلی نبوده اند و هنوز پزشکان زیبایی صدف ناخن را دستکاری نمی کنند! تو هم کلی فرق داری.. تو هیچ وقت انگشتر به انگشت اشاره ات نمی اندازی و هیچ وقت باشگاه نرفتی تا عضله داشته باشی و اگر هنر کنی وزنت را نصف می  کنی که اضافه است! که جای آن همه ماهیچه تو چربی داری! و تن تو هیچ وقت به خوش تراشی عکس مذبور نبوده، یعنی اصلا تراش ندیده!! شاید یک روز به باشگاهی که چندسال پیش می رفتی بروی و تمام چربی هایت را بسوزانی و عضله جایشان بکاری و تنت را تراش بدهی و اجازه بدهی موهای جدید به دنیا قدم بگذارند. و کاری کنی رگ های دستت بیرون بزنند! و قصد کنی انگشترت را عوض کنی و از این ها بگیری و به انگشت اشاره ات بیاندازی! لیکن من نمی توانم صدف ناخن هایم را تغییر بدهم و بگمانم یک زن دیگر بیاید و از پشت بغلت بگیرد و برایت ریز ریز بخندد و کفر امیرحسین را در بیاورید و او هم آخر سر از صورتتان عکس نگیرد و بخندد.. خدا را چه دیدی! شاید چندسال دیگر اتفاقی افتاد و من صدف ناخن هایم را همین طور کردم و باهم کفر امیرحسین را درآوردیم و ریز ریز خندیدیم..   * عنوان نسرین بهجتی
رقاصہ ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی