من آن شب حوصله نداشتم وگرنه
در خیابان خودم با تو قدم می زدم
من آن شب حوصله نداشتم وگرنه
خودم برایت چای می ریختم
و می دانستم که استکانت لب پر شده است
من آن شب حوصله نداشتم وگرنه
با دوستانم دست می دادم
و قفل در را نمی شکستم
من آن شب حوصله نداشتم وگرنه
برایت دست تکان می دادم
و می گفتم هیچ اتفاقی نیوفتاده
من آن شب حوصله نداشتم وگرنه
می گفتم دوستت دارم
من خیلی وقت است حوصله ندارم
از بس که دوستت داشته ام
. . .
* عنوان کامل غلامی