زل زده ام بیرون
کافه ی همیشگی
روبرویش چقدر مغازه های قشنگ دارد!
من همیشه محو دیدن تو بودم
رومیزی سفید همیشگی روی میز است
لیکن این بار
کمی لک سیاه رویش رنگ بسته
این هفته نوبت خدمتکار تنبل همیشگی ست!
کتاب را می بندم..
لبخند ژکوند تو را هیچ نویسنده ای شرح نداده
هوا بارانی شده
چتر ندارم!
فراموشی قشنگ همیشگی
-: ببخشید خانوم! منتظر اون آقای همیشگی می مونید؟!
لعنت به گارسون همیشگی
اون خوب تو رو به یاد داره
دل تنگی همیشگی
خیال بافی همیشگی
نبودن همیشگی
من چرا عاشق همیشگی تو موندم؟!
| AM 5:15 |
* عنوان علیرضا آذر!
* واژه بافی به ستون بغل انتقال داده شد برای مدتی تا دوستان را بیابیم : )