شاید سیاه و سفید

بی هیچ ابدیتی
نوای یک رقص
نواخته خواهد شد

آدرس اصلی:
http://a-tefeh.blogfa.com

ما - مخصوصاً دهه هفتادی ـها - نسلِ سوخته ـأیم.. اوهوم! از آن نسل ـهایی که گیر کرده ـأند بین دو تاریخی که به کلی دگرگون شده ـأند. ما از سوخته ـهم فراتر می ـرویم! این ـکه پدر ُ مادر هایمان آدم ـهایی کاملاً مقید ُ سنتی هستند تا خودمان که در یک دوره یِ کاملاً یک ـهو متحول شده داریم نفس می ـکشیم. سخت ـِمان است. این ـکه نفهمی کجایِ کاری سخت است. این ـکه دوساعت بنشینی ُ مشغولِ صفحاتِ اجتماعی باشی بعد هیچ ـجایِ کار را نفهمند سخت است. می ـفهمندها ولی به قدرِ ما ارزش قائل نیستند. سخت است ُ من این سخت بودن را اقرار می ـکنم. گاهی شک می ـکنی به زندگیِ خودت از بس که نمی ـدانی کدام دین ُ کدام روش برایِ توست. و چقدر تاریخِ ما مزخرف می ـشود برایمان. بویِ دودمان همه ـجا را گرفته و هنوز هیچ ـکس نمی ـخواهد که بفهمد "عزیزِ من! این ـجا آدم ـهایی دارند زندگی می ـکنند که هنوز درگیرِ شمارشِ خودشانند. که هنوز نمی دانند فردا روز به فرزندانشان چه یاد دهند. که هنوز این معادله یِ سخت را نمی ـتوانند حَل کنند ُ هر جایِ کار که می ـرسند صفر می آورند و صفر حاصلی پیوسته یک ـسان دارد.." و بزرگ ـترین مشکل ـِمان این ـجایِ کار است که فریادهایمان را هم کسی نمی ـشنود. چقدر بد که منِ نوجوان ُ جوان هیچ ـجایی ندارم تا این انرژی را چال کنم. چقدر بد که جایی ندارم که بنشینم ُ تا دل ـَم می ـخواهد داد بزنم. چقدر بد که هیچ ـجایی برایِ من نیست. من ـی که فردایِ این کشور را می ـسازم. چقدر بد، نه ؟!
رقاصہ ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی